سلام

اشتراک گذاری

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry
478

آدمی که دلش نوشتن می خواهد اگر مجال نداشته باشد دلش می گیرد. حال غریبی است این دل را با نوشتن. لااقل حال غریبی است من را.

جمعه شبی و از نیمه گذشته و حال و هوایی دیگر. مخاطبی نامعلوم و هوایی تفته و گرم … نمی دانم که از کدام هاله می خواهم بنویسم. از میان همه ی آنها که می شناسم کدامیک موفق خواهد شد که قلم برباید و صحنه را از آن خود کند. فرقی نمی کند من همواره خود را در دستهای آنها رها کرده ام، هم آن دخترک بازیگوش، هم آن عاشق پیشه ی بی پروا، هم آن دانشجوی پرکار و آن مدیر سخت گیر، هم آن مادر و …. همه ی آنها را دوست می دارم و همه بوده ام و هیچ یک نبوده ام

بنابراین منتظر یک نفر نباشید که اینجا جماعتی شوریده هر لحظه یکی رخ می نماید و از قصه ای غصه می سازد

سلام بر تو که مخاطب منی و نفس گرم تو از میان سردی این فضای مجازی می گذرد و هیزم شوریدگی من خواهد شد

سلام بر تو که آهسته قدم برنداری و بی پروا چینی نازک تنهایی من می شکنی

سلام برتو

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry
478

2 دیدگاه

    • پریسا حسرتی-
    • بهمن ۶, ۱۳۹۶ در ۱۲:۵۲ بعد از ظهر-
    • پاسخ

    عالی بود عزیزم 🙂

    • بهزاد کریمی-
    • شهریور ۳, ۱۴۰۱ در ۵:۴۸ بعد از ظهر-
    • پاسخ

    درود… در بزنگاهی در کوچه پس کوچه های جهل بدنبال چراغ دانایی با پادکستی به نام ماه آشنا شدم که در پستی از بزرگ بانوی شرقی یاد کرده بودکتابی سلوکش را در راه زدودن زجر و زحمت بیماری خانمانسوز ام اس بنا نهاده بود و کاشف و خالق امید در بیماران ام اسی شده پیشتر آمدم دیدم به غیر از اینکه هردو خسته ی راه ام اس هستیم یکی باخته و یکی برده ی راه شده ایم فصل مشترکی دیگر هم داریم و آنهم سال تولدمان ۱۳۵۱ هست؛ بیشتر گشتم تا به گلستان افکار این شیربانوی شرقی ره افکندم و با نوشته هایی که از آبشخور ذهنی زیبا و عمیق ملین شده بودند آشناشدم و خواندم و حظ بردم و شعفم قلم بدست گرفت و مراتب ستایشم از آن مدیر سخت گیر و مادر عاشق و خالق کم بدیل ابرازشد و این نوشته یعنی که تمام صفات انسانیت را میستایم

نظر بدهید