تویی که نمی شناسمت (سینامه ۸)

اشتراک گذاری

تویی که نمی شناسمت (سینامه ۸)

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry

 

بعد از مدتها انتظار، چند نامه در صندوق انتقادات کشف گردید، خطاب به من. از همه درد دل ها و انتقادات استفاده کردم، به دغدغه های شما فکر کردم و به افق های دورمان نگاه کردم. اما از میان همه آن گله های صمیمانه، از میان همه آن انتقادهای تند و عصبانی یک نفر را خطاب می کنم. با تو هستم “دیوار کوتاه ” ! تویی که نمی شناسمت، همکاری که رنگ خاکستری چهره ات پیدا نیست، از تو سخت دلگیرم، تنها و تنها بخاطر یک جمله :

” سریع جلسه می گذارین و همه رو به توپ و تشر می بندین و بعد هم تهش مثل ناظم ها و مدیرای مدرسه می گین ما دوستتون داریم ”

بر تمامی شما دوستان و همکاران رواست که علم ، مدیریت ، توانایی ، شناخت ، اعتقاد و اخلاق  این حامدی فر مسئولاً مدیر را زیر سئوال ببرید و حتی آن را به ریشخند بکشید اما هرگز به هیچکس، حتی به تویی که نمی شناسمت حق نمی دهم که :

دوست داشتن

را به بازی بگیری، زیر سئوال ببری و از آن حربه ای بسازی برای اثبات منطقی که بود و نبودش شک برانگیز است در باور من این ظلمی است بزرگتر از قتل .

هرگز و هرگز تا لرزش دل را احساس نکرده ام، تا از برق نگاهی آسمان دلم را روشن نیافته ام و تا دغدغه ی بود و نبود عزیزی را در جان نداشته ام ، این کلام را بر زبان نیاورده ام و این بزرگترین افتخار زندگی انسانی است که نهایت آرزویش انسان بودن است . این افتخاری است که هیچ کس نمی تواند از من بگیرد.

نه از انتقاد می رنجم و نه از تمجید آنچنان مشعوف می شوم … اما همچون هر انسان دیگری ” بی انصافی ” دلم را می شکند.           چشمت را بر روی هر چیز می توانی ببندی تا توجیهی برای دردهای حق و ناحقت باشد، انکار هر چیز بر تو رواست، اما هرگز عشق را انکار نکن که انکار بودن توست.

 

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry

نظر بدهید