تنهایی بد دردیه. تنها موندن میون آدما، نمی دونم شاید باید یه اسم دیگه ای براش گذاشت، من بهش می گم غریبی

تنهایی ساده برای من گاهی لذت بخشه، حتی گاهی بهش نیاز دارم، گاهی حس می کنم بهم قدرت می ده، خودم رو پیدا می کنم، با خدام خلوت می کنم. اما این غریبی کمرم رو می شکنه. همیشه نیست اما یه موقع هایی میاد سراغم، بعد تو می بینی انگار مهربونی نیست، انگار هیچ کس رو نمی شناسی، انگار یه شونه نیست تا روش گریه کنی و شونه ای که تو رو همونجوری خیس و داغ و دیوونه دوست داشته باشه، انگار داره سقف آسمون رو سرت خراب میشه

نمی دونی چرا اینجوری میشه، چرا یه دفعه این ترس تمام وجودت رو پر می کنه، بعد هرچی بیشتر می ترسی انگار دورتر می شی

هر چی چنگ می زنی یکی رو نگهداری اون دست و بال خودش رو بیشتر از جنون تو بیرون می کشه، تو توی فریاد یک نیاز غرق می شی و کسی باور نمی کنه …. نمی دونم تا کجا پیش میره شاید تا جایی که خفه شدنت رو ببینن و بعد یا ناباورانه و بیهوده به کمکت بیان یا از آرامش نبودنت نفسی تازه کنن

بیشترین چیزی که من رو به دلسوزی وا می داره غریبیه. چون باورش سخته، درکش سخت تر و بدترین حالت اینه که دردت انکار می شه

فکر کنید یکی تیر خورده و داره جون می ده بعد بیان بهش بگن بابا پاشو بریم هوا به این خوبی چرا رو زمین غلط می خوری؟

راستی کاش روح آدم هم خون داشت. نه ، خیلی پرتوقعم. خود روح رو منکر میشن چه برسه به غربتش رو

می دونی؟ اولش یه حس کوچولوئه اما هر انکاری انگار دهنه ی زخم رو میگیره باز تر می کنه، نمک می پاشه حالا هرچی توقع همدلیت بیشتر باشه، انکارش جانسوز تر میشه. کار به جایی می رسه که دیگه کارد می چرخونن تو زخمت. اما این از اون زخمای عاشقی نیست که هی دلمه اش رو خودت می کنی، توش دست می چرخونی و بعد با راه افتادن خونش حال می کنی، این آتیشت می زنه، نه یه راست خاکسترت می کنه، نه اصلا” به این راحتی نیست به جون کندن می افتی

مثل یه تشنه وسط بیابون التماس آب می کنی اما خبری نیست، گاهی هم یه قمقمه به کمر از راه می رسه اما یا کر شده یا خودشو زده به کری یا صدایی از گلوی تو در نمیاد. خلاصه از آب اون قمقمه چیزی بهت نمی ده هیچ، تو پدرش رو در میاری اینقدر به پاچش آویزون می شی. بعد تو رو با گدا عوضی میگیره در حالیکه توی جیبات پر از الماسه . تو می تونی یه دشت خشک رو آنچنان آبیاری کنی که گلستون بشه اما حالا ببین به چه روزی افتادی. چرا چون تشنه ی اون آبی

اگه تو همین شرایط وحشتناک فقط یکی با یه قطره آب پیدا بشه و با یه نگاه نگران اونو به کام تو بریزه، تو دوباره از همه ی اون زنده ها زنده تر می شی، از همه ی دارا ها داراتر، فقط شرطش اینه که تو رو دیوانه یا عاقل، خاکی یا تمیز، ساکت یا خشمگین، زشت یا زیبا دوست داشته باشه چون اگه اینجوری باشه با گذر نگاهت غریبیِ تو رو می فهمه و دیگه تو رو از شیرین ترین شهد زندگی سیراب کرده. گاهی این دستهای نجات بخش می تونه خیلی کوچولو باشه اما به اندازه ی یه عالم بفهمه عشق یعنی چی

غریبی شاید از اصل یه توهم باشه، اما مثل خیلی توهم های دیگه می تونه بوی نابودی بده. هممون گهگاه غریبی رو حس می کنیم، نه می شه واکسن زد، نه می شه قرص خورد، نه می شه با ورزش خودتو قوی کنی. نه، همیشه میاد، اغلب هم میره. اما میشه همیشه به یاد داشت که یه دست گرم، یه لبخند، پذیرش دیوانگی های یه دوست یا در آغوش کشیدن رفیقی که داره بهت بد و بیراه میگه ، می تونه معجزه کنه. مثل همون کوچولویی که گاهی خوب می فهمه که چه موقع باید باشه، همین، فقط باشه

با یک کلام ساده: بیا همو بغل کنیم

" /> غریبی - هاله حامدی فر | Haleh Hamedifar

غریبی

اشتراک گذاری

غریبی

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry
3

تنهایی بد دردیه. تنها موندن میون آدما، نمی دونم شاید باید یه اسم دیگه ای براش گذاشت، من بهش می گم غریبی

تنهایی ساده برای من گاهی لذت بخشه، حتی گاهی بهش نیاز دارم، گاهی حس می کنم بهم قدرت می ده، خودم رو پیدا می کنم، با خدام خلوت می کنم. اما این غریبی کمرم رو می شکنه. همیشه نیست اما یه موقع هایی میاد سراغم، بعد تو می بینی انگار مهربونی نیست، انگار هیچ کس رو نمی شناسی، انگار یه شونه نیست تا روش گریه کنی و شونه ای که تو رو همونجوری خیس و داغ و دیوونه دوست داشته باشه، انگار داره سقف آسمون رو سرت خراب میشه

نمی دونی چرا اینجوری میشه، چرا یه دفعه این ترس تمام وجودت رو پر می کنه، بعد هرچی بیشتر می ترسی انگار دورتر می شی

هر چی چنگ می زنی یکی رو نگهداری اون دست و بال خودش رو بیشتر از جنون تو بیرون می کشه، تو توی فریاد یک نیاز غرق می شی و کسی باور نمی کنه …. نمی دونم تا کجا پیش میره شاید تا جایی که خفه شدنت رو ببینن و بعد یا ناباورانه و بیهوده به کمکت بیان یا از آرامش نبودنت نفسی تازه کنن

بیشترین چیزی که من رو به دلسوزی وا می داره غریبیه. چون باورش سخته، درکش سخت تر و بدترین حالت اینه که دردت انکار می شه

فکر کنید یکی تیر خورده و داره جون می ده بعد بیان بهش بگن بابا پاشو بریم هوا به این خوبی چرا رو زمین غلط می خوری؟

راستی کاش روح آدم هم خون داشت. نه ، خیلی پرتوقعم. خود روح رو منکر میشن چه برسه به غربتش رو

می دونی؟ اولش یه حس کوچولوئه اما هر انکاری انگار دهنه ی زخم رو میگیره باز تر می کنه، نمک می پاشه حالا هرچی توقع همدلیت بیشتر باشه، انکارش جانسوز تر میشه. کار به جایی می رسه که دیگه کارد می چرخونن تو زخمت. اما این از اون زخمای عاشقی نیست که هی دلمه اش رو خودت می کنی، توش دست می چرخونی و بعد با راه افتادن خونش حال می کنی، این آتیشت می زنه، نه یه راست خاکسترت می کنه، نه اصلا” به این راحتی نیست به جون کندن می افتی

مثل یه تشنه وسط بیابون التماس آب می کنی اما خبری نیست، گاهی هم یه قمقمه به کمر از راه می رسه اما یا کر شده یا خودشو زده به کری یا صدایی از گلوی تو در نمیاد. خلاصه از آب اون قمقمه چیزی بهت نمی ده هیچ، تو پدرش رو در میاری اینقدر به پاچش آویزون می شی. بعد تو رو با گدا عوضی میگیره در حالیکه توی جیبات پر از الماسه . تو می تونی یه دشت خشک رو آنچنان آبیاری کنی که گلستون بشه اما حالا ببین به چه روزی افتادی. چرا چون تشنه ی اون آبی

اگه تو همین شرایط وحشتناک فقط یکی با یه قطره آب پیدا بشه و با یه نگاه نگران اونو به کام تو بریزه، تو دوباره از همه ی اون زنده ها زنده تر می شی، از همه ی دارا ها داراتر، فقط شرطش اینه که تو رو دیوانه یا عاقل، خاکی یا تمیز، ساکت یا خشمگین، زشت یا زیبا دوست داشته باشه چون اگه اینجوری باشه با گذر نگاهت غریبیِ تو رو می فهمه و دیگه تو رو از شیرین ترین شهد زندگی سیراب کرده. گاهی این دستهای نجات بخش می تونه خیلی کوچولو باشه اما به اندازه ی یه عالم بفهمه عشق یعنی چی

غریبی شاید از اصل یه توهم باشه، اما مثل خیلی توهم های دیگه می تونه بوی نابودی بده. هممون گهگاه غریبی رو حس می کنیم، نه می شه واکسن زد، نه می شه قرص خورد، نه می شه با ورزش خودتو قوی کنی. نه، همیشه میاد، اغلب هم میره. اما میشه همیشه به یاد داشت که یه دست گرم، یه لبخند، پذیرش دیوانگی های یه دوست یا در آغوش کشیدن رفیقی که داره بهت بد و بیراه میگه ، می تونه معجزه کنه. مثل همون کوچولویی که گاهی خوب می فهمه که چه موقع باید باشه، همین، فقط باشه

با یک کلام ساده: بیا همو بغل کنیم

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry
3

نظر بدهید