یک دو سه هفته ای است که یک نظریه ای در ذهنم آمده. آن هم این است که یک نفری یا یک جریانی یا یک کشوری یا یک گروهی نمی دانم یک جای این تاریخ یک … (کش دار) ما ایرانی جماعت را به طور اساسی سرکار گذاشته است. آنقدر خوب عمل کرده که تا همین الان از داخل نشین و خارج نشین همه سرکار تشریف داریم و اتفاقا هرچه بیشتر از نظر علم و شعور سرمان به تنمان بیشتر می ارزد بیشتر سرکار تشریف داریم

حالا داستان چیست؟ خیلی ساده است

یکی مخمان را زده به همین راحتی

همان … محترم، روزی روزگاری برای خودش فکر کرده که چطور می شود یک کشوری که از نظر ذخایر بی نظیر است و موقعیتش هم خیلی استراتژیک است و تنوع اقوام هم دارد را در بدبختی نگاه داشت و حالش را برد؟

و بعد این … ِ خیلی … تر با کمی فکر کردن و مطالعه یا با خیلی فکر و مشورت و مطالعه به نقطه ی “یافتم” رسیده است

بله، متوجه شده که اگر یک جماعت عادی و بسیار پرمدعا را در توهم هوشمندی و آن هم بسیار هوشمندی فرو ببری آن وقت دیگر به هیچ افیونی نیاز نیست

مرتب بگویی شماها خیلی باهوشید، شماها خیلی نابغه اید، شماها خیلی حیف شدید، شماها چطور به راحتی این مسائل پیچیده را می فهمید

من دلایل زیادی هم برای اثباتش دارم

ببینید همین عقل کلی ما را از تلاش انداخته. چون همه ی ما خیلی باهوشیم خیلی حیفیم برای کار کردن و همه باید از هوشمان برای کلاه برداری و راه های میان بر استفاده کنیم. باید یک شبه پولدار بشویم. آخه تا کی باید جون بکنیم؟! بنابراین کار فراوان مالِ خره!!! حتما همتون این ضرب المثل قدیمی که گاهی مثلا به شوخی گفته میشه رو شنیدید. همیشه کار برای ما از سر اجبار بوده و کار زیاد نتیجه ی اجحافِ کسی یا سازمانی بر ماست وگرنه ما با هوش ها حقمون این نیست که اینقدر کار کنیم ……… نتیجه: صنعت کشور تعطیل

دوم اینکه چون همه خیلی با هوشیم به چیزی یا علمی بنام مدیریت اعتقاد نداریم. همه ی ما می توانیم رئیس جمهور باشیم البته راستش بعد از یک سری اتفاقات خیلی هم توهم بی جایی برمان نداشته !!!! اما گذشته از آن فکر کنید ببینید حد اظهار نظر کردن ما کجاست؟ تا حالا چند بار سئوالی از ما با پاسخ “نمی دانم” یا “تخصصش را ندارم” پاسخ داده می شود؟ نتیجه: رهبری و مدیریت هم به فنا رفت

سوم اینکه چون همه  احساس باهوشی دارند همه کارهای غیر از مدیریتی کسر شانشان است. بنابراین خدمات دهندگان از پرستار، خدمتکاران هتل، متصدیان آژانس های مسافرتی، گارسون های رستوران، منشی ها و دربان های هتل همه طلبکار هستند و بنابراین قسمت خدمات هم فقط در راستای رنده کردن اعصاب خدمات ارائه می کند. نتیجه: کسب درآمد از توریسم و کارهای خدماتی هم کلا” تعطیل

اما یکی از مهمترین ها این است که چون هر کداممان دنیای حیف شده و غیر قابل درکی هستیم و شخصا” صاحب نظر شده ایم چیزی بنام منافع جمعی کاملا” بی معنا شده و به راحتی برای تیشه به ریشه ی جمع زدن هم از خلط مباحثی مثل “دموکراسی” و “آزادی عقیده” استفاده می کنیم. خب ببخشید خنگ که باشی یک چیزهایی را یک جاهای بی ربطی می گویی و بعد چون خیلی فکر می کنی باهوشی به شدت هم از آن دفاع می کنی و به جان بغل دستیت هم می افتی

راستش نمی شود که یک جماعتی باهوش باشند اما چهار نفر آدم قابل قبول نداشته باشند. نمی شود که یک جماعتی باهوش باشند اما همیشه از غلبه ی ابله ها بنالند

البته راستش این ناله هم مقوله ایست که باید در بابش فکر کنم چون این مظلوم نمایی و بیچارگی هم خیلی به روح و روان ما کمک کرده

نه اصلا فکر نمی خواهد همین الان فهمیدم

وقتی توهم بزنی باهوشی بعد ببینی یک سری ابله (البته به زعم تو)  تو را چپ و راست می کنند، آواره می کنند و حقت را می خورند بالاخره باید یک جوابی به خودت بدهی که باهوشیت زیر سئوال نرود و بهترین جواب تاریخی آن چیزی نیست جز : “ظلم” بله به ما ظلم شده، کشورهای دیگر و حاکمان و کارفرمایان و روسا و رفیق همه به ما ظلم می کنن

اصلا فکر می کنید این حق به جانبی بی نهایت ما از کجا آمده؟ از همین توهم هوشیاری

بله خلاصه آن … محترم ، خیلی کارش درست بوده

نمی شود که یک جماعت باهوش همیشه کلاهشان پس معرکه ی آدم های خنگ دور و برشان باشد. بذارید حالا که گفتم تا تهش بگویم همین نژاد پرستیمان هم تهش را در بیاورید به همین توهم باهوشی می رسد

ژاپنی ها باید ۳ ضربدر ۱۰۰ را هم در ماشین حساب بزنند، این چینی ها فقط عین خر کار می کنند، این اروپایی ها من نمی دونم چجوری اینجوری پیشرفته شدن خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت، عرب ها که عقل ندارن تمام دبی رو آمریکایی ها ساختن، آمریکایی ها هم که آخر قالتاق ها هستند و …. همه ی ما این دیالوگ ها رو شنیدیم

نشنیدیم؟

خلاصه من به این کلمه ی هوش اصلا آلرژی پیدا کردم

من راجع به خودم می گم. من اگه باهوش بودم الان می دونستم کی چه عقیده ای داره و با یه مویز سردیم نمی کرد با یه کیشمیش گرمیم (یا برعکس)، اگه من با هوش بودم الان کُره که آرزوش ایران شدن بود برام یه افق ایده آلیستی نبود، اگه من باهوش بودم همه چیز بهتر بود حتی اگه من باهوش نبودم که نیستم اما قبول داشتم که جزء جماعت ابلهان دنیام این کشور اونقدر منابع و ذخایر داشت که وضعش از الان بهتر باشه

خلاصه آقا یا خانم یا هرچیزی که هستی، … محترم، من یکی فهمیدم که اصلا باهوش نیستم

تو روحت که توی اون نقطه ی تاریخی بدجوری زدی توی خال و قرنهاست سرکارمون گذاشتی

" /> من باهوش نیستم - هاله حامدی فر | Haleh Hamedifar

من باهوش نیستم

اشتراک گذاری

من باهوش نیستم

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry
58

یک دو سه هفته ای است که یک نظریه ای در ذهنم آمده. آن هم این است که یک نفری یا یک جریانی یا یک کشوری یا یک گروهی نمی دانم یک جای این تاریخ یک … (کش دار) ما ایرانی جماعت را به طور اساسی سرکار گذاشته است. آنقدر خوب عمل کرده که تا همین الان از داخل نشین و خارج نشین همه سرکار تشریف داریم و اتفاقا هرچه بیشتر از نظر علم و شعور سرمان به تنمان بیشتر می ارزد بیشتر سرکار تشریف داریم

حالا داستان چیست؟ خیلی ساده است

یکی مخمان را زده به همین راحتی

همان … محترم، روزی روزگاری برای خودش فکر کرده که چطور می شود یک کشوری که از نظر ذخایر بی نظیر است و موقعیتش هم خیلی استراتژیک است و تنوع اقوام هم دارد را در بدبختی نگاه داشت و حالش را برد؟

و بعد این … ِ خیلی … تر با کمی فکر کردن و مطالعه یا با خیلی فکر و مشورت و مطالعه به نقطه ی “یافتم” رسیده است

بله، متوجه شده که اگر یک جماعت عادی و بسیار پرمدعا را در توهم هوشمندی و آن هم بسیار هوشمندی فرو ببری آن وقت دیگر به هیچ افیونی نیاز نیست

مرتب بگویی شماها خیلی باهوشید، شماها خیلی نابغه اید، شماها خیلی حیف شدید، شماها چطور به راحتی این مسائل پیچیده را می فهمید

من دلایل زیادی هم برای اثباتش دارم

ببینید همین عقل کلی ما را از تلاش انداخته. چون همه ی ما خیلی باهوشیم خیلی حیفیم برای کار کردن و همه باید از هوشمان برای کلاه برداری و راه های میان بر استفاده کنیم. باید یک شبه پولدار بشویم. آخه تا کی باید جون بکنیم؟! بنابراین کار فراوان مالِ خره!!! حتما همتون این ضرب المثل قدیمی که گاهی مثلا به شوخی گفته میشه رو شنیدید. همیشه کار برای ما از سر اجبار بوده و کار زیاد نتیجه ی اجحافِ کسی یا سازمانی بر ماست وگرنه ما با هوش ها حقمون این نیست که اینقدر کار کنیم ……… نتیجه: صنعت کشور تعطیل

دوم اینکه چون همه خیلی با هوشیم به چیزی یا علمی بنام مدیریت اعتقاد نداریم. همه ی ما می توانیم رئیس جمهور باشیم البته راستش بعد از یک سری اتفاقات خیلی هم توهم بی جایی برمان نداشته !!!! اما گذشته از آن فکر کنید ببینید حد اظهار نظر کردن ما کجاست؟ تا حالا چند بار سئوالی از ما با پاسخ “نمی دانم” یا “تخصصش را ندارم” پاسخ داده می شود؟ نتیجه: رهبری و مدیریت هم به فنا رفت

سوم اینکه چون همه  احساس باهوشی دارند همه کارهای غیر از مدیریتی کسر شانشان است. بنابراین خدمات دهندگان از پرستار، خدمتکاران هتل، متصدیان آژانس های مسافرتی، گارسون های رستوران، منشی ها و دربان های هتل همه طلبکار هستند و بنابراین قسمت خدمات هم فقط در راستای رنده کردن اعصاب خدمات ارائه می کند. نتیجه: کسب درآمد از توریسم و کارهای خدماتی هم کلا” تعطیل

اما یکی از مهمترین ها این است که چون هر کداممان دنیای حیف شده و غیر قابل درکی هستیم و شخصا” صاحب نظر شده ایم چیزی بنام منافع جمعی کاملا” بی معنا شده و به راحتی برای تیشه به ریشه ی جمع زدن هم از خلط مباحثی مثل “دموکراسی” و “آزادی عقیده” استفاده می کنیم. خب ببخشید خنگ که باشی یک چیزهایی را یک جاهای بی ربطی می گویی و بعد چون خیلی فکر می کنی باهوشی به شدت هم از آن دفاع می کنی و به جان بغل دستیت هم می افتی

راستش نمی شود که یک جماعتی باهوش باشند اما چهار نفر آدم قابل قبول نداشته باشند. نمی شود که یک جماعتی باهوش باشند اما همیشه از غلبه ی ابله ها بنالند

البته راستش این ناله هم مقوله ایست که باید در بابش فکر کنم چون این مظلوم نمایی و بیچارگی هم خیلی به روح و روان ما کمک کرده

نه اصلا فکر نمی خواهد همین الان فهمیدم

وقتی توهم بزنی باهوشی بعد ببینی یک سری ابله (البته به زعم تو)  تو را چپ و راست می کنند، آواره می کنند و حقت را می خورند بالاخره باید یک جوابی به خودت بدهی که باهوشیت زیر سئوال نرود و بهترین جواب تاریخی آن چیزی نیست جز : “ظلم” بله به ما ظلم شده، کشورهای دیگر و حاکمان و کارفرمایان و روسا و رفیق همه به ما ظلم می کنن

اصلا فکر می کنید این حق به جانبی بی نهایت ما از کجا آمده؟ از همین توهم هوشیاری

بله خلاصه آن … محترم ، خیلی کارش درست بوده

نمی شود که یک جماعت باهوش همیشه کلاهشان پس معرکه ی آدم های خنگ دور و برشان باشد. بذارید حالا که گفتم تا تهش بگویم همین نژاد پرستیمان هم تهش را در بیاورید به همین توهم باهوشی می رسد

ژاپنی ها باید ۳ ضربدر ۱۰۰ را هم در ماشین حساب بزنند، این چینی ها فقط عین خر کار می کنند، این اروپایی ها من نمی دونم چجوری اینجوری پیشرفته شدن خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت، عرب ها که عقل ندارن تمام دبی رو آمریکایی ها ساختن، آمریکایی ها هم که آخر قالتاق ها هستند و …. همه ی ما این دیالوگ ها رو شنیدیم

نشنیدیم؟

خلاصه من به این کلمه ی هوش اصلا آلرژی پیدا کردم

من راجع به خودم می گم. من اگه باهوش بودم الان می دونستم کی چه عقیده ای داره و با یه مویز سردیم نمی کرد با یه کیشمیش گرمیم (یا برعکس)، اگه من با هوش بودم الان کُره که آرزوش ایران شدن بود برام یه افق ایده آلیستی نبود، اگه من باهوش بودم همه چیز بهتر بود حتی اگه من باهوش نبودم که نیستم اما قبول داشتم که جزء جماعت ابلهان دنیام این کشور اونقدر منابع و ذخایر داشت که وضعش از الان بهتر باشه

خلاصه آقا یا خانم یا هرچیزی که هستی، … محترم، من یکی فهمیدم که اصلا باهوش نیستم

تو روحت که توی اون نقطه ی تاریخی بدجوری زدی توی خال و قرنهاست سرکارمون گذاشتی

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry
58

2 دیدگاه

    • زهرا ظاهري-
    • شهریور ۲۳, ۱۳۹۸ در ۱۱:۳۶ قبل از ظهر-
    • پاسخ

    بسیار بسیار عالی لذت بردیم

  • من هم متوجه شدم که باهوش نیستم، اصلا تعطیلیم کلا..!
    والا من بارها دیدم که ادمی یک ساعت که مغزش کار کنه، یه ایده بزرگ به ذهنش می رسه، یک روز مغزش کار کنه، می تونه یک کار بزرگ به سر انجام برسونه و اگر زبانم لال! یک ماه کار کنه ابرقدرت می شه..
    حالا وقتی به عقبه ام نگاه میندازم، پروندم سیاه، کشورمون هم که پروندش واویلاست…
    با این حساب، با این وضعیت، ما کشور نخبه‌ها کلاهمون پس معرکه است..

    جالب، که وقتی می زنی ویژگی‌های ادم های باهوش، هر سایتی یه حوزه را پوشش می ده و اخر سر ادم احساس می کنه هر طور باشی با هر ضریب هوشی، باز هم باهوشی…

نظر بدهید