کدام نقد ؟!     

اشتراک گذاری

کدام نقد ؟!     

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry

 

صفات و سجایای بشری شاید همگی مطلق نباشند و جای بحث بسیار در شاخص های رد یا قبول عملکردهای انسانی وجود داشته باشد. اما آنچه این روزها من و بسیاری چون من را می آزارد، شیوع سخن وری بی عمل است. امروزه بسیار متداول است که عده ای دلسوخته و با عرضه آستین بالا بزنند و تنها به یک قسمت کوچک اما پر لیوان نگاه کنند و به جنگ تمامی موانع و اشکال تراشی ها بروند و هر روز به خود انگیزه بدهند و کاری را شروع کنند و در مقابل عده ای دیگر کلام یا قلم نقاد خود را تیز کنند و به دور از کوچک ترین تجربه عملی در کاری تنها کنایه بزنند و نتایج کار را زیر سوال ببرند.

گوهر ناب وجود آنهایی که تنها برای ایران و ایرانیان کاری را شروع می کنند، بس نایاب است. نمی دانم که شما چقدر تجربه شروع کارهای نو و ایجاد سیستم های به روز را دارید اما مطمئنم که می دانید کارها با چه سرعتی جلو می روند و چقدر باید جنگید.

انگ و کنایه زدن ساده ترین وظیفه این است که می توان به عهده گرفت . کم نیستند آنان که با نیت خیر به میدان آمده اند ، از زندگی خود بریده اند ، خون دل خورده اند و در آخر با انگ سوء مدیریت یا چه بسا اختلاس و زد و بند به بدترین
سرنوشت ها دچار شده اند. به راستی کدام مدیریت ؟ تا چه اندازه زیر ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اداری ما برای اجرای مدیریت های کتابی فراهم است ؟ نشستن در برج عاج و به تیغ لغات ثقیل به جان مردان عمل افتادن تا کی ؟ نگارنده منکر فسادهای اقتصادی و سوء مدیریت ها نیست اما در این قحط الرجال و در این شرایط بحرانی فرار مغزها قرار نیست که شاهد زخمی شدن قامت استوار تلاش آن اندک مردانی باشیم که عشق به ایران روئین تنشان کرده است. بهتر نیست پیش از این که قلم به دست گیریم یکبار کارنامه خود را مرور کنیم و ببینیم که به جز ترویج بدبینی و خرده گیری چه در چنته داریم ؟ محفوظات زیبا و معقول تا چه اندازه کاربردی است و چقدر توانسته گره ای کوچک از مشکلات جامعه را باز کند. جامعه ای که ذاتاً دستخوش پیچیدگی های بسیار است و هنوز نتوانسته خود را از قید و بندهای بدویت رها سازد
جامعه ای که در بسیاری از جاها به واقع به شکل قومی اداره می شود. جامعه ای که هنوز ظرفیت پذیرش حرف های مخالف را ندارد. این جامعه تا چه اندازه با شاخص های جوامع روز دنیا مطابق است ؟ امروز در سراسر دنیا امور بر اساس کار گروهی بنا می شود . مفهومی که برای ما هیچگاه از حد یک واژه معقول فراتر نرفته است و گروه تنها جایی برای ایجاد صف بندی های جدید و کارشکنی است .

اگر اندک نگاهمان را وسیع تر کنیم و کلان تر به فضای درآلود اطرافمان بنگریم، شاید دست های همدیگر را صمیمانه تر بفشاریم. مگر چند نفر از نخبگان و تلاشگران عرصه های علم و تکنولوژی باقی مانده اند که در گوشه آزمایشگاهی دل خود را به چاپ مقالات به روز خوش نکرده اند و اندیشه های سبزشان را درگیر فضای پردغدغه کار و تولید نموده اند؟

عدم وجود سیستم های اداری کارآمد و زیرساختارهای صحیح اجتماعی موانعی است که قدم به قدم بر پیکر شکننده انگیزه های خود جوش آنان خدشه وارد می کند و بر سر راهشان مانع می تراشد و گاه آنان را از رسیدن به هدف باز می دارد . بدیهی است که در این شرایط، نقد جریان امری بسیار ضروریست اما کدام نقد ؟!

به راستی چقدر می توانیم نگاه ناقدانه خود را وسعت بخشیم و به دور از فرمایشات و مصلحت طلبی ها، کلیه عوامل دخیل در بروز مشکلات یا عدم موفقیت برنامه ای را نقد کنیم. تا چه حد قادریم که افراد را به دور از خاطرات خوش و ناخوش قبلیمان و یا به رغم موقعیت بد و متزلزل کنونی شان زیر ذره بین بگذاریم و همه چیز را ببینیم . حتی اگر از دیدگاه رفیق بازی های رایج و سوء مدیریت ناشی از آن نیز نگاه کنیم می بینیم که موقعیت شناسی و به عبارت بهتر ابن الوقتی صفتی است که این روزها بسیار پرطرفدار می نماید. گاه در گذر شلوغ روزها دیده ایم که افرادی همراه و رفیق و مخلص در افت و خیز یک تنش سیاسی و به تبع آن جابه جا شدن پست های اجرایی نقاب از چهره برداشته اند یا شاید هم نقاب جدیدی به چهره زده اند و مخالف و مدعی از آب درآمده اند اما ما تا چه اندازه باید عرصه را برایشان بازتر کنیم ؟

به یقین تمامی نقدهای جاری بر رفتارهای سیاسی و اجتماعی ناشی از بدبینی یا موقعیت شناسی نیست. من دست تمامی آنانی را که با دلی آئینه وار و چشمانی ژرف نگر زبان می گشایند و قلم به دست می گیرند تا نکته تاریکی را در سابقه ایران باز کنند می بوسم اما جان کلام اینجاست که :

چشم ها را باید شست

جور دیگری هم می توان دید

Like
Like Love Haha Wow Sad Angry

نظر بدهید