نوشته های من

  بایگانی برای دسته‌بندی نشده

داستان اول: بهار

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 1611 توی چشمهاش نگاه می کنم. برق می زند اما یک جوری که نمی فهمم انگار هرلحظه نگرانم که خاموش بشود قدیمها خوب می دانستم که وقتی یک آتشی توی دل روشن بشود، شعله هایش توی چشم ها خودشان را نشان می دهند و برای همین است که […]

به خودت اعتماد کن                              

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 15   مطالعات درباره رشد شخصیت و بلوغ نشان می دهد که مرحله اول رشد شخصیت ” اعتماد ” است. اعتماد از آن داستانهای به ظاهر ساده اما در واقع بسیار پیجیده و بحث برانگیر است. برای بزرگ شدن لازم است به خود و محیط اطرافمان اعتماد داشته […]

داستان تلخ

Like Like Love Haha Wow Sad Angry یک جایی از تاریخ روح لطیف انسانی ما را کشته اند. یک جایی و یک روزی بذر خشونت را توی نطفه های ما کاشته اند و رفته اند ماجرای کردها از دید من که همیشه آنها را در مبارزه دیده ام یک سوال بی جواب بود که اول […]

آدم های مجازی

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 2 خود بودن نعمتی است که عمدتا” از آن غافلیم. اینکه خود خودمان را بی هیچ بزکی توی آینه ای که نه محدب است و نه مقعر نگاه کنیم و بتوانیم لبخند بزنیم و دوستش بداریم، به زعم من عصاره ی ناب خوشبختی است. همین که دماغ بزرگمان […]

وارث

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 3913 با  عشق به همسرم و عرض ارادت به تمام مردانی که با همکاری و دوستی مرا حمایت، تایید و کمک کرده اند، درد دلی داشته ام از روزها که اخیرا” گریبانم گرفت   ________________________________________________________________________________________  خیلی فکر کردم که حس این روزهایم را چطور بنویسم. آخرش دیدم که […]

بی وجود ها

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 14 آدم های بی جود خیلی هم به در نخور نیستند بخصوص اگر اشتباهی گرفته باشی آنها را. اگر رفیق یک “بی وجود” بشوی داستان جالبی در انتظار توست. یک روز، یک روز خیلی گرم یا یک روز خیلی سرد شاید هم بهاری یا پاییزی، یک روز خلوت […]

وقتی بستنی هم افاقه نمی کند

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 14 گاهی آدم خودش هم نمی فهمد چه مرگش شده. انگاربار تنهایی عالم روی دلش سنگینی می کند. انگار تنهای تنها مانده اولش سعی می کند یکجوری از این ترس تنهایی خودش را بیرون بکشد. حتی آویزان این و آن می شود و بعد .. آدم ها فقط […]

برای همه ی آنها که آسایش خود را در انکار ما یافته اند

Like Like Love Haha Wow Sad Angry حرفهای بومی من رنگ بیگانگی گرفته یا شاید این دل توست که مدتهاست پرکشیده   بغض و خشم و اجحاف ترجمان اندیشه های توست عشق و تلاش و صبر محبوس لغت نامه های من   به دنبال هزار بهانه ی سیاه می گردی تا از تلخی این متارکه […]

من باهوش نیستم

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 58 یک دو سه هفته ای است که یک نظریه ای در ذهنم آمده. آن هم این است که یک نفری یا یک جریانی یا یک کشوری یا یک گروهی نمی دانم یک جای این تاریخ یک … (کش دار) ما ایرانی جماعت را به طور اساسی سرکار […]

عاشورا

Like Like Love Haha Wow Sad Angry 17 این روزها از دل نوشتن خیلی جرات می خواهد آنقدر دغدغه ی قضاوت ها را داریم که دل را در پستوی خانه نهان باید کرد در هر حال من عاشورا را دوست می دارم. من عاشورایی که مال ماست را دوست می دارم من این علم های […]