برای همه ی آنها که آسایش خود را در انکار ما یافته اند
برای همه ی آنها که آسایش خود را در انکار ما یافته اند
حرفهای بومی من
رنگ بیگانگی گرفته
یا شاید این دل توست
که مدتهاست پرکشیده
بغض و خشم و اجحاف
ترجمان اندیشه های توست
عشق و تلاش و صبر
محبوس لغت نامه های من
به دنبال هزار بهانه ی سیاه می گردی
تا از تلخی این متارکه تو را برهاند
تا بازهم با آینه آشتی کنی
تا باور کنی که بهترین تصمیم را گرفته ای
زوزه ی گرگ ها را می شنوم
آفتاب بی رنگ و ماتم زده را
جاممان از قساوت و کینه لبریز
اما من هنوز در این خانه مانده ام
هنوزطاقچه را گردگیری می کنم، هنوز باغچه را آب پاشی می کنم
من تمام روزهای روشن را دردور دست ها برایت آرزو می کنم
تو چرا کور سوی شمع های خانه را انکار می کنی؟
نظر بدهید